چكيده:
اعتراض، شورش و نهايتاً جنگ داخلي در سوريه، موجي از نگرانيهاي منطقهاي را سبب شده و يكي از مهمترين كانونهاي متراكم نگراني، سرزمينهاي اشغالي است. اسراييليها نگرانند كه در صورت سقوط اسد، سوريه به جولانگاه اسلامگرايان بدل شود و آرامش حاكم بر اردن، جولان و لبنان از دست برود. نويسنده اين مقاله كه از تحليلگران ارشد در موسسه دايان است، به مقامات اسراييل پيشنهاد ميكند آمادگي ديپلماتيك و هماهنگي سياسي با قدرتهاي منطقه، آمريكا و روسيه را حفظ كند تا از سر ريز شدن بحران سوريه در سالهاي پس از اسد، مقابله نمايد.
واژگان كليدي: شورشيان سوريه، قدرت منطقهاي، بهار عربي، اسراييل
مقدمه:
در مارس 2011، «بهار كشورهاي عربي» كه در ماههاي گذشته وارد ديگر كشورهاي خاورميانه شده بود، وارد سوريه شد. تظاهرات در شهر دارا در جنوب و در چندين شهر ساحلي شمالي به زودي به همه جاي سوريه تسري پيدا كرد و سرانجام به شهرهاي بزرگ دمشق و آلپو رسيد. سوريه در تلاشهايش براي سركوب يا حتي مهار قيام شكست خورد؛ قيامي كه گسترش پيدا كرد و در ميان بخشهاي بزرگتر جامعه سوريه در سرتاسر كشور ريشه دوانيد. بيترديد، در طولانيمدت، مخالفان حكومت سوريه تحت فشار زيادي قرار گرفتند تا به مقامات نزديك بشوند و يك جنبش اپوزيسيون متحد با يك رهبري مؤثري تشكيل بدهند كه جايگزيني براي حكومت كنوني بيان كنند.
بنابراين، به رغم شدت آتشي كه سوريه را فرا گرفته است، سوريه همچنان دست نخورده باقي ماند و حتي به حفظ اتحادش ادامه داد و پايگاههاي قدرت سنتياش را درون جامعه حفظ كرد (اعضاي اقليتهاي مذهبي و قومي و طبقات مياني و بالا در شهرهاي بزرگ). نتيجه اين بود كه سوريه درگير يك منازعه خشونتآميز و خونيني گرديد كه حل و فصلي به خود نديده است. در مواجه با اين منازعه، ساخت اجتماعي سوريه شروع به تجزيه عناصر اساسياش كرد: گروههاي اجتماعي، قبايل و فرقهها.
كنترل اوضاع توسط حكومت به ويژه دستگاههاي امنيتي كه سوريه را با مشت آهنين به مدت چهار دهه محدود كرده بود، جاي خود را به آشوب و هرج و مرجي داد كه بر مناطق سراسر كشور غالب شد. در عوض، به سرعت تنشهاي فرقهاي، ناحيهاي و اجتماعي ظهور كردند و سوريه خود را غرق در يك جنگ داخلي ديد. حتي مشكلهدارتر از آن، سوريه تبديل به مكاني براي داوطلبان جهادي جوان شد كه از سراسر جهان عرب و اسلام گرد آمدند تا با حكومت «متعصب» دمشق مبارزه كنند.
قيام در مصر نشاندهنده پايان يك دوره طولاني بود كه در سوريه تحت رهبري خاندان اسد، ثبات و قدرت را نشان داد و به اين ترتيب قادر شد نقشي فعال و حتي مركزي در محيطهاي اضطراري ايفا كند؛ در لبنان در برابر اسراييل و در فلسطين و مناطق عراق. سوريه ناگهان خود را غرق در واقعيت بيثباتي و عدم قطعيت يافت كه به يك منازعه احياء شده براي سوريه تبديل شد؛ هم منازعه داخلي براي كنترل بر كشور و هم تلاش توسط نيروهاي منطقهاي بيروني براي گسترش نفوذ، از يك طرف به رهبري ايران و حزبالله و از طرف ديگر توسط نمايندگان سني و عرب دربرگيرنده كشورهاي ميانهرو از قبيل عربستان سعودي و تركيه. چنين وضعيتي باعث بازگشت سوريه به دهههاي اولش شد كه ويژگيهاي آن ضعف ديپلماتيك، بيثباتي سياسي، شورشهاي حكومتي و مهمتر از آن دخالت خارجي در آموزش بود.
اين واقعيت كه سوريه از زمان آغاز قيام عليه بشار اسد گرفتار آمده، بيانگر انبوهي از معضلات پيچيده براي اسراييل است.
بيتالمقدس ممكن است سوريه را خصومتآميز اما نه خطرناك تلقي كند. بيترديد، اسد اطمينان خاطر داد تا آرامش كامل را در امتداد مرز مشترك در تپههاي جولان حفظ كند و حتي در جلوگيري از هرگونه واكنش به حركتهاي رژيم صهيونيستي عليه آن براي مثال بمباران رآكتور هستهاي سوريه در سپتامبر 2007 كه به اسراييل نسبت داده شد، محدوديت نشان داد. چنين محدوديتي از واكنشي كه ميتوانست به وخامت بين كشورها و نهايتا منازعه مستقيم ولي نه يك جنگ تمام عيار منجر شود، جلوگيري كرد. حقيقت اين است كه سقوط بشار ميتواند عناصر ملهم از القاعده را توانمند سازد تا خودشان را در امتداد مرز سوريه – اسراييل در تپههاي جولان مستقر كند، منطقه را به آينهاي از شبهجزيره سينا تبديل كنند، منطقهاي كه فاقد كنترل مركزي است كه به عنوان بستري مناسب براي سازمانهاي تروريستي عمل ميكند.
افزون بر اين، رژيم صهيونيستي نگران جريان سلاحهاي پيشرفته سوريه حتي سلاحهاي متعارف است كه به دست حزبالله و گروههاي تروريستي بيفتد و نظام حكومتي در سوريه فرو بپاشد. هدف اين مقاله ارايه تصويري از قيام سوريه از همان سال نخست شورشها و همچنين بررسي خطرها و فرصتهايي است كه براي اسراييل ارايه ميشود.
کد خبر: ۲۹۵۰۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۳